جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به آقای حجازی گفتم آقا و بیت برای بعد از آقا چه فکری کردند؟

محمدرضا باهنر

«محمدرضا باهنر»، فعال سیاسی میانه‌رو گفت: چندی قبل با آقای حجازی در بیت رهبری صحبت می‌کردم؛ به ایشان گفتم اگر بعد از امام کار سخت رهبری سیاسی بر دوش یکی از مراجع آن زمان می‌افتاد، معلوم نبود چه سرنوشتی برای انقلاب رقم می‌خورد. به آقای حجازی گفتم ان‌شاءلله خدا سایه حضرت آقا را بر سر ما مستدام بدارد، اما آقا و بیت برای بعد از آقا چه فکری کردند؟  

آقای باهنر نقدهایی را به شیوه سیاست‌ورزی ایرانی وارد می‌کند که در نوع خود جالب است، چه این‌که اگر خطابش بیشتر از اصلاح‌طلبان، اصول‌گرایان نباشند، کمتر هم مورد عتاب و خطاب او قرار نگرفته‌اند. نیز انتقاداتی را نسبت به موضع‌گیری‌های ائمه جمعه و دیگر اقطاب قدرت مطرح کرده که در نوع خود کم‌نظیر است.

آن‌چه از نظر می‌گذرانید گزیده‌ای از مصاحبه باهنر با شماره اول نشریه «گفت‌وگوی اجتماعی» است که با موضوع میانداری منتشر شده و در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است.

گفت‌وگو با این عضو ادوار مجلس با این پرسش آغاز شده است «آیا موافقید که سطحی از منازعات در کشور ما گسترش یافته که موجب نابودی دستاوردهای سیاستی نظام، دولت و جامعه شده است؟» آقای باهنر پاسخ داده است: کاملاً موافقم. در مجلس سوم (۱۳۶۷ تا ۱۳۷۱) که مجلس در اختیار جناح چپ بود و جناح ما در اقلیت قرار داشت، جناب آقای کروبی رئیس مجلس بود.

من به ایشان گفتم که اولاً، بسیاری از دعواهای ما بی‌فایده است و ثانیاً، دعواها در محافل غیرعمومی صورت نمی‌گیرد، بلکه در رسانه‌ها و تریبون‌ها دعوا می‌کنیم که نتیجۀ آن ضرردیدنِ همۀ ما است.

گفتم که بیایید باشگاهی برای گفت‌وگوی جناح‌های مختلف راه‌اندازی کنیم؛ به این شکل که سران احزاب و جناح‌ها هر از گاهی دور هم جمع شویم و باهم گفت‌وگو کنیم تا از اختلاف موضع‌ها و اختلاف برداشت‌ها کاسته شود.

آقای کروبی خیلی استقبال کرد. آن زمان دست ایشان باز بود و پول و امکانات هم داشت. خیلی سریع گفت که باهنر! کار تشکیلاتی راه‌اندازی باشگاه با تو باشد و هزینه‌هایش به عهده من.

او در ادامه گفته است: هم‌زمان با دوره مجلس سوم اتفاقات مهم و تعیین‌کننده‌ای رخ داد؛ رحلت امام، عزل آقای منتظری، انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، اصلاح قانون اساسی و پدیرش قطعنامه در این دوره اتفاق افتاد.

اگر ذکاوت عمیق حضرت امام رضوان الله تعالی علیه نبود و یکی از این تصمیمات را در سال‌های پایانی عمر پربرکت خود نمی‌گرفت، معلوم نبود انقلاب به چه سمتی منحرف می‌شد.

چندی قبل با آقای حجازی [در] بیت [رهبری] صحبت می‌کردم؛ به ایشان گفتم که تصور کنیم اگر امام مثلا آقای منتظری را عزل نکرده بود یا در حالی که ۱۵ روز پیش از پذیرش قطعنامه گفته بودند «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان»، اگر نمی‌گفتند جام زهر را نوشیدم و قطعنامه را نمی‌پذیرفتند یا اگر قانون اساسی که شرط مرجعیت مطلق را برای رهبر در نظر گرفته بود، اصلاح نمی‌شد و کار سخت رهبری سیاسی بر دوش یکی از مراجع آن زمان می‌افتاد، معلوم نبود چه سرنوشتی برای انقلاب رقم می‌خورد. به آقای حجازی گفتم ان‌شاءلله خدا سایه حضرت آقا را بر سر ما مستدام بدارد، اما آقا و بیت برای بعد از آقا چه فکری کردند؟  

واقعیت‌های کشور قربانی رقابت و حسادت

باهنر در ادامه پاسخ به همان پرسش نخست گفته است: متاسفانه چه کارگزاران، چه سیاستمداران و چه صاحبان تریبون به‌دلیل رقابت‌های کم‌ارزش و غیرضروری و حسادت‌های بی‌جا، واقعیت‌ها را بسیار بدتر از آن چیزی که هست، نشان می‌دهند. 

برای این‌که روشن شود چه می‌گویم، چند مورد مثال می‌زنم. چند ماه پیش حرفی از مجلس بیرون آمد مبنی بر اینکه در فولاد مبارکه ۹۲ هزار میلیارد تومان اختلاس شده است.

کسی در مجلس مسئولیت انتشار این حرف را بر عهده نگرفت، اما به هر تقدیر در جامعه پخش شد. در همان گزارش آمده است که از این میزان، ۹۰۰ میلیون تومان به حوزه‌های علمیه داده شد.

در نظر بگیرید که این رقم یک‌صدهزارمِ مبلغی است که ادعا شده بود اختلاس شده است، اما در افکار عمومی و ذهن جوانان این شکل می‌گیرد که خوردند و بردند. چه کسانی؟ حوزه‌های علمیه، ائمۀ جمعه، استانداران و… . جالب است کسی که متهم بود، احضار شد و از او رقم وحشتناکی قرار گرفتند که فکر می‌کنم ۵۰ هزار میلیارد تومان بود.

قرار آن شخص بعد از دو جلسه توضیح، از ۵۰ هزار میلیارد تومان به ۲۷ میلیارد تومان تبدیل شد. جالب است که قرار دوم را همان بازپرسی صادر کرد که قرار اولی را صادر کرده بود.

نماینده ۷ دوره مجلس همچنین گفته است: هر کس بعد از انقلاب یک دوره نماینده شد، یک دوره وزیر شده، یک بار سفیر بوده یا حتی امام جمعه بوده است، در افکار عمومی به عنوان کسی شناخته می‌شود که خورده و برده است. همه ما هم باید اثبات کنیم که اگر کسانی چنین کرده‌اند، ما جزو آن‌ها نبوده‌ایم.

پایه‌گذار جامعه اسلامی مهندسان در فراز دیگری از سخنانش، به شرایط دولت یازدهم اشاره کرده و گفته است: آقای روحانی از آقای احمدی‌نژاد تورم ۴۳ درصدی را تحویل گرفت. گفتند می‌خواهیم تورم را تک‌‌رقمی کنیم. من با این ایده مخالف بودم و همان زمان به آقای جهانگیری گفتم که رساندن تورم ۴۳ درصدی به تورم تک‌رقمی مشکلات دیگری ایجاد می‌کند، شما بگویید که می‌خواهیم به تورم مثلاً ۲۵درصدی برسانیم.

درعین‌حال آقای روحانی چنین کرد و تورم در پنج سال اول دولتش تقریباً تک‌رقمی بود. البته در مورد رقم بین مجلس و دولت اختلاف بود؛ دولت می‌گفت تورم ۹ درصد است و مجلس می‌گفت ۱۲ درصد است. اما کسی قائل نبود تورم بالاتر از ۱۲ درصد است.  

با این‌وجود، در جریان اغتشاشات سال ۹۶، من خودم در نماز جمعه به امامت آیت‌الله سیداحمد خاتمی شرکت داشتم که گفت: «مردم ناراحتند، می‌گویند چرا گرانی، چرا تورم. من می‌گویم مرگ بر گرانی!، شما هم بگویید مرگ بر گرانی!».

درحالی‌که ما می‌گفتیم سیاست اقتصادی تورم ۲۰ درصد را اقتضا می‌کند، نه تورم ۹ درصدی را، اما امام جمعۀ محترم می‌گفت: «مرگ بر گرانی!» و به مردم هم توصیه می‌کرد که بگویند «مرگ بر گرانی!». خب، این یعنی چه؟!

وعده اشتباه می‌دهند، پروژه‌های نیمه‌تمام تا ابد تمام نمی‌شود!

این چهره شاخص اصول‌گرایان میانه‌رو، پس از آوردن مثال‌هایی درباره عملکرد صداوسیما، ادامه داده است: تریبون صداوسیما و تریبون نماز جمعه به این صورت است که عرض کردم. تریبون مجلس هم از بای بسم‌الله تا تای تمّت در حال نقد است و در پایان هم می‌گوید این میزان اختلاس شد، این مقدار دزدی شد و… .

بنابراین واقعیت‌ها را بسیار بدتر از چیزی که هست، نشان می‌دهیم و از طرف دیگر، ایدئال‌ها را هم به‌گونه‌ای معرفی می‌کنیم که توقعات را از سطحی که باید باشد، بسیار بالاتر می‌برد.

برای نمونه، الان در آستانۀ انتخابات مجلس هستیم. در دورۀ گذشته صلاحیت حدود ۶ هزار نفر احراز شد، یعنی به ازای هر کرسی ۲۰ نفر تأیید صلاحیت شدند. بر سر هر کرسی ۲۰ نفر باهم می‌جنگند و جدا از تهمت‌ها، افتراها و پراکندن شایعات علیه یکدیگر، شروع می‌کنند به دادنِ وعده‌های عجیب و غریب، مثلاً یکی می‌گوید تمام جوانان منطقه را سرِ کار می‌برم یا حقوق معلمان را سه برابر می‌کنم. یا یکی می‌گوید که اگر نماینده شدم، تمام پروژه‌های عمرانی دولت را به اتمام می‌رسانم! 

در انتها در این میدان آتش و خون، یک نفر از ۲۰ نفر نماینده می‌شود و به مجلس راه پیدا می‌کند و باتوجه‌به وعده‌های عجیبی که قبلاً داده بود، نمی‌تواند هیچ کاری هم از پیش ببرد. در نتیجه افکار عمومی و همان‌هایی که رأی دادند، بلافاصله دو تا قضاوت می‌کنند: اولاً، این فرد به‌دنبال هوا و هوس خودش به مجلس رفت و ثانیاً، وعده‌هایی که داد و با آن وعده‌ها رأی جمع کرد را فراموش کرد. این در حالی است که قضاوت‌کننده‌ها نمی‌دانند که اصلاً آن نماینده وعده‌هایی که داد، بی‌جا بود.

آقای باهنر در ادامه گفته است: براساس آماری که مربوط به سه سال قبل دارم- فعلاً آمار به‌روز در اختیارم نیست- اگر پروژه‌های نیمه‌تمام دولتی بخواهد به اتمام برسد، سه میلیون میلیارد تومان (۳۰۰۰ همّت) پول نیاز است. مثلاً مجلس شورای اسلامی امسال ۲۰۰ همّت بودجۀ عمرانی تصویب کرده است.

دولت آن‌قدر هزینه‌های جاری دارد که ۵۰ درصد از این بودجه را نمی‌تواند تخصیص بدهد. پس فرض می‌کنیم دولت بتواند هرسال ۱۰۰ همّت را به پروژه‌های عمرانی اختصاص دهد. باتوجه‌به اینکه برای اتمام پروژه‌های نیمه‌تمام به ۳ هزار همت نیاز داریم، اگر تورمی هم نباشد، ۳۰ سال طول می‌کشد تا پروژه‌های نیمه‌تمام به اتمام برسد.

توجه داشته باشید که یک ریاضی‌دان می‌گوید ۳هزار تقسیم بر ۱۰۰ می‌شود ۳۰. منِ مهندس معمار می‌گویم این ۳هزار میلیارد تومان هر سال ۱۰۰ هزار میلیارد تومان استهلاک دارد، یعنی ۱۰۰ همّتی که هرسال برای پروژه‌های عمرانی اختصاص می‌یابد، فقط خرج استهلاک آن می‌شود و تا ابد این پروژه‌های نیمه‌تمام به اتمام نمی‌رسد.

افول سرمایه اجتماعی نتیجه طبیعی رفتارهای سیاسی

مهندس باهنر با جمع‌بندی سخنان خود درباره وضعیت پروژه‌های نیمه‌تمام کشور گفته است: آن‌وقت نماینده در هنگام رقابت‌های انتخاباتی وعده می‌دهد که همۀ پروژه‌های نیمه‌تمام را تمام می‌کنم. در آنِ واحد دو مسئله در ذهن مردم و افکار عمومی شکل می‌گیرد؛ اول این‌که اینها وفای به عهد ندارند و دوم این‌که دنبال سوءاستفادۀ خودشان هستند.

آقا فرمودند که شکاف بین واقعیات و ایدئال‌ها باید پر شود، حالا اگر این فاصله مثلاً ۱۰۰ متر باشد، ما با عدم گفت‌وگو و با بد حرف زدن واقعیات را از آن‌چه هست بدتر نشان می‌دهیم و از آن طرف، ایدئال‌ها را هم با دادنِ وعده‌های بی‌ربط بالاتر نشان می‌دهیم و در نتیجه این فاصلۀ ۱۰۰ متری را ۵۰۰ متر نشان می‌دهیم.

در نتیجه حتی دل‌سوزان، علاقه‌مندان و عاشقان انقلاب هم می‌گویند که دیگر کاری نمی‌شود کرد، چون اگر این شکاف ۱۰۰ متر باشد، می‌توان گفت با تلاش جهادی این فاصله را کمتر می‌کنیم، ولی اگر ۵۰۰ [متر] نشان داده شود، می‌گویند دیگر نمی‌توان کاری کرد.

او در ادامه افول سرمایه اجتماعی را تایید کرده است: مشخص است که وقتی با یکدیگر نزاع‌های بی‌ربط می‌کنیم و همدیگر را به ناکارآمدی، سوءاستفاده و نداشتن گوش شنوا برای مطالبات مردم متهم می‌‌کنیم، نتیجه‌ای جز کاهش اعتماد اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی نخواهد داشت.

محمدرضا باهنر با اشاره به «تشکیل جلسات خودجوش» در سال ۹۶ با موضوع بررسی مسائل و مباحث کشور، از نوشتن نامه‌ای به مقام معظم رهبری خبر داده است: در آن‌جا عرض کردیم که بنا بر بررسی‌های ما، سه واژه در جامعه ما پر تکرار شده است؛ فساد، ناکارآمدی، سنگین بودن گوش مسئولان برای شنیدن صدا و مطالبات مردم. سپس اشاره کردیم که هر سه واقعیت دارد و ما هم قبول داریم، اما آن‌چه که خودمان در مورد این سه [مفهوم] در ذهن مردم ایجاد کرده‌ایم، ده‌ها برابر واقعیت است.

به مهندس موسوی گفتم دوره بعد رئیس جمهوری!

این چهره‌ی سیاسی میانه‌رو پس از مرور نظریاتش درباره لزوم تقویت احزاب، به سال ۱۳۸۸ و حوادث آن سال اشاره کرده است: حزب‌ها گاهی از رشد کافی برخوردار نیستند؛ مثلا یک نفر که توانست ۲۰ میلیون رای بیاورد، گمان می‌کند که با ۲۰ میلیون رای می‌تواند در مقابل نظام بایستد، در حالی‌که حزب باید با حزب رقابت کند.

خاطره‌ای از جریان مهندس موسوی بگویم. سال ۸۸، من به اتفاق مرحوم پرورش و مرحوم عسگراولادی و دو نفر دیگر برای پنج‌شنبه هفته بعد از روز انتخابات از مهندس موسوی وقت گرفتیم و با او ملاقات کردیم… به او گفتم شما ۲۰ سال از سیاست کناره‌گیری کردی. حالا که دوباره به سیاست برگشتی، ۱۳ میلیون رای خوب گیرت آمده است. آن‌ها را درست مدیریت کن! حزب تشکیل بده! البته من عضو حزبت نمی‌شوم چون از همان زمان با دیدگاه‌های اقتصادی شما مخالف بودم؛ من راستی بودم و شما چپی بودید. با مدیریت درست این ۱۳ میلیون رای، تعهد می‌دهم دوره بعد قطعا رئیس‌جمهور ایران خواهی شد، حتی حاضرم در رادیو و تلویزیون به اصطلاح عمامه زمین بزنم، خودم را آتش بزنم که شما حتما باید به رقبای دولت یک کرسی بدهید تا مواضع خود را اعلام کند. ولی با این ۱۳ میلیون رای، کاری نکنی که در مقابل نظام بایستی! چون در آن صورت، با هسته سخت نظام روبه‌رو خواهی شد، نه با یک حزب. هیچ حزبی در هیچ نقطه دنیا اجازه ندارد در مقابل حاکمیت بایستد.

محمدرضا باهنر در فراز دیگری از مصاحبه با «گفت‌وگوی اجتماعی»، به شرایط دولت‌ها اشاره کرده و گفته است: در طول این چهل‌واندی سال پس از انقلاب کارهای خارق‌العاده‌ای صورت گرفته است که همۀ دولت‌های گذشته در انجام آنها نقش داشته‌اند. همین‌طور گرفتاری‌هایی که داریم، تلنبار عملکرد همۀ دولت‌های گذشته است.

وقتی دولتی که می‌آید، همۀ بدبختی‌ها را به گردن دولت قبل می‌اندازد، اعتماد عمومی به کارگزاران که همان سرمایۀ اجتماعی است، مانند یخ در گرمای تابستان آب می‌شود. سرمایۀ اجتماعی اعتمادی است که بین مردم و حاکمیت، بین امت و امام باید وجود داشته باشد و روزبه‌روز بر آن افزوده شود.

آقای باهنر، در تشریح دلایل شرایط کنونی، فقدان وحدت نظر بین نخبگان و سیاستمداران و رهبران جامعه و عدم وجود توافق درباره مفاهیم را عامل اصلی دانسته و گفته است: شکی نیست که بخشی از نزاع به منافع شخصی بازمی‌گردد. اما دلیل مهم‌تر این است که بعد از ۴۰ سال نتوانستیم روی حکم‌رانی مطلوب به توافق برسیم. هنوز سیاستمداران، سیاست‌گذاران و حکّام روی یک منفعت ملی در عرصۀ اقتصاد، فرهنگ و… وحدت نظر ندارند.

اشتراک گذاری مطلب: